جنگ صلیبی اول با پیروزی سپاه صلیبی تمام شده اما الیویر که درست مانند دیگر هم رزمانش در طول جنگ مرتکب جنایات هولناکی شده پس از آنکه در یک قدمی آرزوی همیشگی اش یعنی ارتقاء یافتن به مقام شوالیه قرار می‌گیرد به همه چیز پشت می کند تا به خانه اش در روستای سن اوربن فرانسه بازگردد.
همچنین الیویر در طول جنگ با مردی به نام شاتریون آشنا شد که قبل از مرگش به الیویر وصيتی می کند، وصيتی که زندگی و اهدافش را متحول می کند و او را وارد بازی خطرناکی می کند که فراتر از حد یک انسان است.....

برشی از کتاب :
شوالیه با دیدن نامه تعجب کرد و با خواندن نام گودفرا بوین چشمانش به طرزی ترسناک و غیر عادی به سرخی آتش شد که الیویر برای لحظه‌ای وحشت کرد اما وقتی بار دیگر به آن دو چشم خیره شد تصور کرد خطای دید بوده است.
شوالیه پس از خواندن نامه نیم نگاهی به الیویر انداخت و اینبار با تعجب سری تکان داد.
گفت: هوم! عجیبه در واقع کارنامه ات راضی کننده است. پس تو واقعا یک جنگجوی صلیبی هستی که سه بار جان شخص اعلیحضرت گودفرا بوین، فرمانروای اورشلیم رو نجات داده و یکی از جنگجویان بزرگ وحشی‌ها رو در نبرد تن به تن بر روی دروازه‌های شهر مقدس شکست داده اما نکته‌ی جالبش اینجاست که از لقب شوالیه بودن چشم پوشی می کنی تا برگردی به سن اوربَن. یکی از اون احمق‌های بی نهایت عوضی هستی و خطرناک!