روایت شب واپسین (آیندهٔ کهن #3)
غریو نبرد برخاست و دو سپاه نیرومند از هر دو سو بر روی آن باروی پهناور به ما تاختند. من نیز فریاد زدم...
نویسنده: آرمان آرین
در حال بارگذاری...
- به جهان فارتا خوش آمديد. جايى دور و چه بسا نزديك در كهكشان ذهن كه ساكنانش تا پيش از اين روزگار خويش مىگذراندند، اما اكنون خواستِ پليدى در كار است... از يك سو ايسئليث، عزمش را جزم كرده تا با سپاهى از سايهنشينها، جهانِ فارتا را به قعر تاريكى بكشاند. و از سوى ديگر بزرگانِ گئرونويل، براى مقابله مبارزى برمىگزينند تا مأموريت مهمى را به سرانجام برساند. آيا او مى تواند قهرمان دنياى فارتا باشد؟ جنگى در راه است با اتفاقات گوناگون و هيجان انگيز! فرصتها اندك و ناچيزند و كوچكترين خ...
گروه فرهنگی ـ ادبی افسانهها سال ۱۳۸۶ بهمنظور ترویج ادبیات فانتزی، علمیتخیلی و وحشت با رویکرد بومی آغاز بهکار کرد. در ابتدا این فعالیت در قالب وبسایت بود اما افسانهها محدود به وبسایت نماند و بهمنظور ترویج هرچه بیشتر و بهتر این سه ژانر بهخصوص و همچنین بومیسازی این ژانرها، نخستین مسابقهی ملی داستاننویسی افسانهها را در سال 1390 برگزار کرد.
تمامی حقوق مادی و معنوی طرح و محتوا متعلق به "گروه افسانهها" می باشد و کپی برداری از محتوا صرفا با ذکر منبع و لینک مجاز می باشد.
با موفقیت وارد شدید.
لینک بازیابی رمزعبور با موفقیت برایتان ارسال شد.
ثبت نام با موفقیت انجام شد.