در حال بارگذاری...
توسط Lord Of Shadows در 1397/12/05 19:37:51
خروش خاموش مهآلود الیستا آقائی افسانه ها افسانه ها نشر باژ نیما کهندانی5 سال پیش
این تاپیک جهت بحث و بررسی پیرامون کتاب مهآلود، نوشتهی الیستا آقائی ایجاد شده است.
مهآلود را نشر باژ در سال 1397 منتشر کرده است.
5 سال پیش
خب خب خب
اولین ریویوی درست و حسابی بعد از حدود یک سال!
اول میخوام در باب امتیاز بگم. من، امتیازی که اول اولا به کتاب میدم، بیشتر برای لذتیه که از اون کتاب بردم. بهخصوص آخرای اون کتاب. اما اکثر مواقع، موقع بازنگری یا ریویونویسی، امتیاز رو کاهش میدم. برای مثال، به پادشاه آهنین و اریکهی شیشهای 4 از 5 داده بودم، که اخیرا کردمشون 2 از 5.
درمورد این کتاب هم همینطور، ابتدا امتیاز 5 از 5 دادم بهش، ولی حالا به 3.5 از 5 تغییرش دادم که دلایلش رو هم ذکر میکنم.
البته همینجا از پشت تریبون اعلام میکنم که من به توایلایت صفر از 5 دادم و به این کتاب چنین امتیازی. اما نمیدونم این موضوع نویسنده رو خوشحال میکنه یا ناراحت میشه. 😁
ابتدا، بهنظرم جدای از محتوای کتاب، مشکلی که وجود داره اینه که اگه این کتاب به مخاطب درستش معرفی نشه، قطعاً ضربه میخوره. بنابراین خلاصهای از داستان رو این پایین میارم تا هرکسی که این ریویو رو میبینه و کتاب رو میخره، با اطلاع کامل از داستان بخره و موقع امتیاز دادن و ریویو نوشتن، غیرمنصفانه عمل نکنه.
خلاصهی داستان (پنج بند اولش اسپویل داره کمابیش):
چهار دانشمند، در آیندهای که زمین نابود شده و هر روز وضع داره وخیمتر میشه، با همدیگه ماشین زمانی میسازن و به گذشته سفر میکنن تا جلوی اون تباهیای رو که در آینده قراره شکل بگیره رو بگیرن.
برای همین، جایی میسازن به اسم هونا، عدهای از مردم رو در اون قرار میدن و خودشون میشن خدایان اون دنیا و دست به اصلاح ژنتیکی مردم میزنن.
اسماشون هست «لیلیث، نم، گوداذ و حشام»، یکی زن و سهتای دیگه مرد
ابتدا نیتشون خیر بود، ولی بعدتر گرفتار حرص و طمعِ قدرت شدن و فراموش کردن که در اصل برای چی آمده بودن اینجا و قصد انجام چه کاری رو داشتند. ادعا کردند که خدایِ آفریدگار دیگه مُرده ولی باز هم بندههاشو تنها نذاشته و چهار فرزندشو فرستاده براشون، که شدن ایزدان اون مردم.
ایزدان هونا رو به 9 شهر تقسیم کردن، یک شهر مرکزی، چهار شهر در جهتهای جغرافیایی اصلی و چهار شهر و در جهتهای فرعی. دور شهرها و بهطور کل هونا دیوارای بلندی کشیدن، آنسسوی دیوار فقط زمین بایره و تکوتوک درخت هست توش، بعد از اون هم دورتادورش رو کوهستان گرفته. به مردم هم گفتن که سیارهی زمین سالهاست که نابود شده و کسی توش زندگی نمیکنه. (لوکشین هونا مجهوله، معلوم نیست نقطهای روی زمینه یا چی.)
ما در این داستان، دختری بهنام حوا رو دنبال میکنیم. دختری سرکش که در عقیده و عمل، متفاوت با بقیهست و بیایمان خوانده میشه. دختر، جزو معدود کساییه که خداییِ ایزادها رو رد و انکار میکنه و هنوز به فکر خدای یکتاست. داستان این دختر، دقیقاً از همان نقطهای شروع میشه که میفهمه زمین وجود داره و اون حالا، باید جبههگیری کنه. که از ظلمِ ایزدان رهایی بیابه یا اینکه همچنان پیش خونواده و دوستانش بمونه، چون در صورت انتخاب اولی ممکنه دوستاش رو از دست بده. و انتهای داستان هست که حوا میفهمه چرا اینقدر برای زمینیها مهمه و نقش اصلیش در این داستان، چیه.
در انتها، باید اشاره کنم که داستان، علمیتخیلی پادآرمانشهره و چیز فراطبیعی نداره عملاً.
و همچنین اینکه رمنس بهعنوان یه ژانر اصلی وجود داره تو داستان، یعنی اینکه در راستای داستان ایجاد نمیشه، بلکه همراه با داستانه. این مورد رو لطفاً اونهایی که قصد خرید و خوندن کتاب رو دارن حتماً دقت کنند.
حالا، مثبت و منفیهای داستان:
1- بزرگترین مشکل کتاب ریتمش بود و این مورد تو 150 صفحهی اول بیشتر تو چشم میزد. برخی اتفاقات که باید بیشتر رویشون مکث میشد سریع از روشون گذشته شده بود و برخی که بیاهمیت بودن روشون زیادی مکث میشد. نیم نمره از اینجا رفت.
2- کتاب شخصیتپردازی خوبی داشت. ولی، هرچیزی زیادش بده. و این شخصیتپردازی گاهی ضربه میزنه به بخش توصیفات. یعنی ما توصیف احوال کرکتر و فلشبکها رو داریم، ولی اون ریزهکاریها که باید برای فضاسازی انجام میشد رو زیاد شاهدش نبودیم. بهخصوص تو صحنههای ایستا. مثال بخوام بیارم اونجا که نویسنده درمورد ازدواج پدر و مادر حوا میگه. این مورد رو میشد در طول داستان تشریح کرد و در عوض کمی هم به فضای اطرافش پرداخت که اون صحنه موقعیتی واقعیتر برای خواننده باشه. بهعلاوهی این موردی که گفتم، شخصیتها باوجود شخصیتپردازی خوب حداقل برای من جذابیت خاصی نداشتند. بههمیندلیل نیم نمره هم از اینجا میره.
3- بعضی اتفاقات رو دوست داشتم جور دیگهای بیفته. برای مثال بهجای اینکه حقیقت درمورد مادرش رو به حوا بگن، اون اتفاقی این رو میشنید. واکنشش در این شرایط دیدنیتر بود. و همچنین موردی که درمورد دلیل نامیرا بودن ایزدان گفته شده بود منطقی نبود برام. منتظر جلد بعد میمونم، اگه قضیه اوکی شد، این حرفم رو پس میگیرم. نیم نمره هم به این دلیل کم شد.
اما همهی اینها به کنار، بهنظرم کتاب استانداردهای لازم برای یک کتاب یانگادالت رو داره و اگه به زبانی دیگه هم ترجمه بشه حتماً موفق خواهد بود.
و در کنار این، بهنظرم بزرگترین درخشش کتاب، اینه که ایرانی بودنش واقعاً حس میشه. هرچهقدر هم شخصیتها برام ناجذاب بوده باشن (این مورد تماماً سلیقهایه)، روابط و تعاملشون با همدیگه داشتن بسیار جذاب بود. و همین مورد قلابیه که نویسنده میاندازه به گردن خواننده و اونو تا آخر داستان با خودش همراه میکنه.
خلاصهی کلام، این کتاب واقعاً چیزی برای گفتن داره و محتواش هم واقعاً داستانه، نه قصه و حکایت.
پیشنهادم اینه اگه خلاصهی داستان جذبتون کرد، حتماً حتماً این کتاب رو تهیه کنید و بخونید.
آرزوی موفقیتهای روزافزون برای الیستای عزیزم، باعث افتخار بود خوندن این کتاب و امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده و در آشی که پخته، من هم اندک نمکی ریخته باشم.
پ ن: لذت ریویونویسی یادم رفته بود 😍 ولی به کتابای ریویوننوشتهام که نگاه میکنم... ترسناکه!
رضا قلندری
1397/12/10
4 سال پیش
۴ یا ۴.۵
"مادر بشر، اولین زن، اولین معشوق، اولین همسر، اولین بانوی ساکن زمین، اولین زن تبعیدی و اولین زن سرپیچیکننده از فرمان، من تمامی اینها بودم. حوّا نام من بود."
مَه آلود یک فانتزی عاشقانه و اولین اثر اَلیستا آقایی است. کتاب در آیندهای روایت میشه که زمین نابود شده و انسانها در سرزمینی به نام هونا زندگی میکنند.
به نظرم کتاب بسی خوشخوان و جذابیه، ترجیح میدم به جای توضیح در مورد کتاب به نکات مثبتش از دید خودم بپردازم، باشد که آگاه شوید و از نویسندههای کشورمون حمایت کنید!
•اولین و بزرگترین نکته مثبت کتاب ایده پردازی قوی و خوبشه و در نتیجه ریتم درست و منطقی داستان، کتاب علمیتخیلیه اما همه چیز ملموس و قابل درکه.
•دومین نکته مثبت کتاب فضاسازی خوبشه، اوایل کتاب شما در قالب روایتهای روزمره حوا و یا کلاسهای درسش با ساختار کلی هونا اعمم از جغرافیا، نوع حکومت، مردم و ساختار جامعه آشنا میشید که این اطلاعات به هیچ وجه اضافه نیست و اونقدر خوب گنجونده شده که خواننده رو خسته نمیکنه.
هونا در آینده رخ میده اما توسط چهار ایزد اداره میشه، در واقع تمدنیست شاید سنتی در عین حال مدرن، انگار نویسنده با زمان بازی کرده و از دورههای مختلف وام گرفته تا دنیای خودش رو خلق کنه و این برای من بسی دلچسب بود!
• سومین ویژگی کتاب شخصیت پردازی خوبشه. آدمهای داستان حتی اگر نقش کمرنگی داشته باشند اضافه نیستند و نویسنده در هر بخش جنبههای مختلفی از شخصیتشون رو به خواننده نشون میده و همین ذهن ما رو به چالش میکشونه!
و اما در مورد شخصیت اصلی داستان، حوا! حوا شخصیت خاکستریای داره. من تضادها، احساسات و منطق حوا رو خیلی خوب درک میکردم و بعضا برخی جنبههای شخصیتیش رو در خودم میدیدم؛ به خوبی باهاش همذات پنداری میکردم. قهرمانی که قهرمان نیست!!
تنها نکته منفی کتاب به نظرم رمانسشه! یه کوچولو زیاده البته این کاملا سلیقهایه
در کل کتاب رو پیشنهاد میکنم، هم به فانتزی خونا که یه اثر تالیفی خوب بخونن و هم به همه شاید با خوندن این کتاب به ژانر فانتزی علاقهمند شدید!
پ.ن۱: حواستون باشه خواب های حوا پر از حرف و نشانه است.
پ.ن۲:حیف! خارجیا ندارن بخونَنِش والا احتمالا یه فیلم خفن از روش میساختن و کتاب کلی معروف میشد!