در حال بارگذاری...

کوتوله کوچک

کوتوله کوچک

توسط محمدرضا عبادی در 1398/03/17 21:42:29


4 سال پیش

محمدرضا عبادی

1 تاپیک

0 پاسخ

کوتوله خیلی کوچک بود خیلی کوچک. ولی از نژاد گنوم های حریص نبود بلکه یک کوتوله معمولی بود. البته نه خیلی معمولی چونکه خیلی کوچک بود ، همگی به او میگفتند بد بخت ولی روزی که جنگ شد به سمت آن جنگ شتافت. اهریمن و غول های وحشی به دنبال یک قارچ جادویی بودند. قارچی که خاصیت اکسیر حیات را داشت و باعث جاودانگی اهریمن میشد گفته میشد که این قارچ در دست کوتوله ها است ولی خود کوتوله ها هم خبر نداشتند که این قارچ کجاست البته داشتند ولی از زمانیکه گنوم های حریص شورش کردند کوتوله پیر آن قارچ را پنهان کرد. پنهان کرد تا جهان تا ابد پیدار بماند. یک روز کوتوله کوچولو به رودخانه خیره گشت و در نگاه هایش از درد و دل کردن با رودخانه می گفت ولی انگار که امروز رودخانه میخواهد با کوتوله درد و دل کند کوتوله چیزی نمیدانست یعنی نمیفهمید که رودخانه چه میگوید. رودخانه عصبانی شد پس دست کوتوله کوچولو را گرفت و با خود به مقبره اسرار باستانی برد « مقبره ممنوعه ». آب دهانش را قورت داد و بعد به چیزی خیره شد. قارچی در دستان مجسمه ی کوتوله ی پیر. او چیزی راجع به آن قارچ جاودانه نمیدانست اما احساس کرد که حتما باید آن را بخورد!. دستش را دراز کرد اما یادش افتاد که او یک کوتوله کوچولو است اما نا امید نشد پرشی کرد و ردای مجسمه را گرفت با هزار زور و زحمت دستش به قارچ رسید ولی تا قارچ را برداشت ، مقبره تکان خورد و کوتوله کوچولو را بلعید و او را به اعماق نقاشی هایی برد که از آن قارچ سخن میگفتند یعنی عوارض و فواید آن. عوارضش قدرت زیاد و فوایدش قدرت زیاد بود و این شامل حال کوتوله کوچولو شد ناگهان قدش بلند شد به اندازه ی یک غول و سرانجام درک کرد ، سرانجام فهمید!. غول ها رفتند تا او را به خدمت اهریمن بیاورند ولی او با یک تلاشی که اکنون به یک نیروی جادویی تبدیل گشته بود اهریمن را شکست داد حال هر وقت که میخواست بلند میشد و هروقت هم کوتاه و او شد یک کوتوله ی بزرگ و محبوب البته نه از لحاظ سن یا قد بلکه از لحاظ منش و عقل.

پایان.

4 سال پیش

artyla

0 تاپیک

2 پاسخ

درود,

مثل داستان های کودکان می مونه و توی این مورد می تونه خوب باشه.

فقط باید تصمیم بگیری و خواننده ت رو انتخاب کنی. این خیلی مهمه. اگر داری برای این گروه می نویسی باید بی خیال اصطلاح ها و عبارت ها و کلمه های پیچیده بشی. یا باید بعضی هاشو توضیح بدی براشون مثل اون کاری که ارتمیس فاول یا بچه های بدشانس کردن. البته تصویر هم می تونه کارساز باشه.

داستان تکرار و جمله بندی کوتاه داره که جزو سبک نویسنده ست. ولی بعضی جاها تکرار درست نیست: "سر انجام درک کرد سر انجام فهمید" این غلظت بیشتر برای داستان های بلنده.

در ضمن ماجراهاتو، تیکه های مختلف داستان رو با پاراگراف جدا کن حتما. به داستان وضوح می ده. کمتر در هم بر همش می کنه. و چون یه ماجرای بلند رو توی یک داستان کوتاه گنجوندی می تونه از سرعت خواننده کم کنه تا بهتر با داستان بیاد جلو.

همین.